فرشته اي كه بالهاشُ گم كرد

پدرت

پدر یعنی صبور پدر یعنی لطیف پدر یعنی زلال پدر یعنی مهربان پدر یعنی قوی  پدر یعنی پناهگاه پدر یعنی عشـــق  عزيزِ جانم پدر تو اینگونه است ... یک مرد واقعی
18 تير 1392

❤ مادرم ميترا ❤

مادرم ..... تويي باران عطوفت و مهرباني، تويي پناهگاهُ مرحم دل خسته ام ، تويي آرام جانم . دستان پر مهرت را ميبوسم كه بر روزهاي گذشته ام بردبارُ صبور بودي و بر روزهاي نيامده ام دلواپسُ نگراني...... مادرم اي كه اهنگ نام تو زيباترين ملودي هستيست اي ميتراي من اي فرشته مهرباني اي الهه مهر و ماه ...... اي قشنگ ترين واژه هستي..... نيازمند عشق بي پايانت هستم......محتاج نگاه پر مهرُدعاي خيرت هستم.
15 تير 1392

انتظار

در انتظار آمدن تو هستیم تو در آمدنی تا ماه آسمانمان شوی تو در راهی تا ترانه شاد زندگی مان شوی تو ماه ما ترانه ما خواهی شد و از اين پس ترانه خوشبختيمان را سه تايي ميخوانيم
14 تير 1392

تويي مرد من

نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم! نمیشنوم صدایی را آنگاه که صدای مهربانت در گوشم زمزمه میشود و مرا آرام میکند! آن عشقی که میگویند تو نیستی ، تو معنایی بالاتر از عشق داری و برای من تنها یک عشقی! ... از نگاه تو رسیدم به آسمانها ، آن برق چشمانت ستاره ای بود که هر شب به آن خیره میشدم! باارزش تر از تو ، تو هستی که عشقت در قلبم غوغا به پا کرده ! قدم به قدم با تو ، لحظه به لحظه در فکر تو ، عطر داشتنت ، ماندن خاطره هایی که مرور کردن آن در آینده ای نزدیک دلها را شاد میکند! و رسیده ام به تویی که آمدنت رویایی بوده در گذشته هایم ، و رسیده ام به تویی که در کنار تو بودن عاشقانه ترین لحظه ی زندگی ام است پایانی ندارد ...
12 تير 1392

عشقم سفر سلامت

نگران خودمم كه چه جوري بي تو بمونم  دوري و نديدن تو كار من نيست نميتونم    نگران لحظه هامم كه من وبي تونميخوان نگران دستايي كه تو نباشي خيلي تنهان اونقَدَر دوست دارم كه  نگران خودمم اما باز جونمُ ميدم  واسه  با تو بودنم ...
11 تير 1392

خدا

من خدايي دارم،كه دراين نزديكيست نه درآن بالاها مهربان،خوب،قشنگ چهره اش نورانيست گاهگاهي سخني مي گويد، بادل كوچك من ساده ترازسخن ساده من اومرامي فهمد، اومرامي خواند، اومرامي خواهد.   // ...
10 تير 1392

مادر

و قتي خيس از باران به خانه رسيدم ... برادرم گفت : چرا چتري با خود نبردي ؟ ... خواهرم گفت چرا تا بند آمدن باران صبر نكردي؟... پدرم گفت:تنها وقتي سرماخوردي متوجه خواهي شد... اما مادرم در حالي كه موهاي مراخشك ميكرد گفت: باران بد چرا بچم خيس كردي ..... اين است معناي مادر   // ...
9 تير 1392